چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ


جز وصل چشم او هدف دیگری نبود

از ما خراب و خسته و عاشق تری نبود


سر را به راه تیغ دو ابروش داده ایم

آخر برای مرگ ره بهتری نبود


زان پس که سوختیم به سلک طریقتش

فانی شدیم در وی و خاکستری نبود

بگذار تا تمام شود راه چاره ها

من باشم و تو باشی و تنها ستاره ها

دیگر مگو دوباره ای از عشق بازیت

مُردم از این رها شدنِ با دوباره ها

راحت ترم ازاینکه تو از ما رها شوی

دستی به قاب قوس بگیری و وا شوی

من در همین زمین به خدا فکر می کنم

عرش خدا برای تو کز ما جدا شوی