چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

حدیث نفس...


بزن به تیغ که جز زخم نیست درمانت 
محک زدست کسی باز عمق ایمانت

تجسم همه ی علقه هات را دیدم
درست لحظه ی ناب تبرّی از جانت

صحیفه یا که مفاتیح ... فایده در چیست
چو پاره پاره شده برگه های قرآنت

تمام شهر تو را حبس می شود وقتی
که هیچ نیست اثر از هبوط انسانت

دعای شکر نگفتی به نعمت غزلت
بگو تو دست کم از چند بیت کفرانت

خودش به پای خودش سوخت شمع  شعری که
تو را به گرد غزل کرده بود پروانت

جدا شدن به رسیدن نمیرسد شاید
میان راه بگیرند از تو ایمانت

به غایتی که نگفتیم و در تقیّه شدیم
نمی رسیم مگر از طریق پیمانت

اگر که جلوه ی چشمش نبود کی میشد
میان باطل و حق، یک نگاه... فرقانت !؟

بهشت.. روضه ی معناست... ما چشیدیمش
نظر بکن که همه گشته اند حیرانت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد