چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

درخت ِ سیب

مرا خون جگرهایی که می ریخت

به قربش بال و پرهایی که می ریخت


چو می پیچیم در زلف سیاهش

چه می بینیم... سرهایی که می ریخت


دل از گودال تا معراج می رفت

کنارش هم سپرهایی که می ریخت


و می جوشید هم از زخمه ها خون

و اشک ِ چشم ِ ترهایی که می ریخت


اگر تقدیر ِ محتومم حسین(ع) است

نمی فهمم اگرهایی که می ریخت


پراکندست در این دشت حالا

به تقطیعی اثرهایی که می ریخت


درخت ِ سیب ِ سرخی در کویری

همینطوری ثمرهایی که می ریخت


بساط ِ زندگی را جمع می کرد

مرا خون جگرهایی که می ریخت


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد