چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

شعرم نمی آید که دستم را بگیرد

از من تمام ِ آنچه هستم را بگیرد


پایی که جا ماندست در راهی نرفته

باید که این حال نشستم را بگیرد


من صبح ها قبل از طلوع ِ آفتابم

پا می شوم عهدی که بستم را بگیرد


هر صبح رویایی مرا بیدار می کرد

تا با لبش مشروب ِ مستم را بگیرد


پیوند من با اشک ریشه در ازل داشت

تیغی مگر از من گسستم را بگیرد

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] جمعه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:12 ب.ظ

یاس مطلق یا یاس شاعرانه ؟!
خوشحالی روح یا بد حالی آن ؟!
هرچه هست خیر شود انشالله ...

قبض و بسط ...

پوریا دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:05 ب.ظ http://lahzehaye-kaghazii@blogfa.com

من صبح ها قبل از طلوع ِ آفتابم
پا می شوم عهدی که بستم را بگیرد...
زیبا بود آقا مصطفی

مخلصیم پوریا جون

امید نوری پنج‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ

خوب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد