چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

در رفت و برگشتیم..نه.. جانی نمی ماند
با این هوای صاف.. طوفانی نمی ماند

دیگر اگر امثال تو پا پس کشند از رنج
در این کویر ِ لوط .. انسانی نمی ماند

ما کفرمان را در سلوک ِ عاشقی دیدیم
آری.. پس از تکفیر ایمانی نمی ماند

با کاف و ها و یا و عین و صاد ِ این اوراق
حتی به روی نیزه قرآنی نمی ماند

حکمِ فقیه و طرز ِ آداب ِ مسلمانی
جایی رسیده هیچ سلمانی نمی ماند

می دانی از روز ازل تقدیر ِ ما این بود؟
با این حساب از اشک می دانی نمی ماند؟!

ابروی او با ذوالفقارش نسبتی دارد
سر می رود وقتی که فرمانی نمی ماند

با کل یوم ٍ روزهای ما برای او
در کل ارض ٍ عشق پیمانی نمی ماند

در روضه ها بر جان ما افتاد مشکل ها
از کربلا تا شام... آسانی نمی ماند

من تا برای شعر دست از پا خطا کردم
استاد شعرم گفت: ...عمّانی نمی ماند

نظرات 3 + ارسال نظر
حسین بیدگلی چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ق.ظ http://ashkeshoghekhoda.blogfa.com

ابروی او با ذوالفقارش نسبتی دارد
...
حاجی دمت گرم

سروش افگار پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:25 ب.ظ

ما کفرمان را در سلوک عاشقی دیدیم
آری پس از تکفیر ایمانی نمی‌ماند...

دست خوش. عالی.

مخلصیم

جواد هنرمند شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:52 ب.ظ

عقل با دیوانه بازیهاش ما را خسته کرد
ای خدا ما را بکش یا عقل را از ما بگیر ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد