چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

تو... شاعرت به درد ِ شعورت نمی خورد...


آنکس که می نوشت نمی خواست این شوی

درگیر  ِ های و هوی خودت در زمین شوی


آنکس که می نوشت غزل را برای تو

باور نکرده بود که شاید همین شوی


تو... شاعرت به درد ِ شعورت نمی خورد

دیگر نیاز نیست شما درد ِ دین شوی


این ها همه گناه ِ به پایش نوشته است

حالا خودت ترانه بگو .. راستین شوی


این جا کسی به فکر کسی نیست واقعن

باید که از درون ِ خودت دستچین شوی


اصلن خودت بیا غزلت را شروع کن

بگذار شاعر ِ غزل ِ "حا" و "سین" شوی



نظرات 1 + ارسال نظر
ی.م شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:13 ب.ظ

من ریسمان عشق تو را پاره میکنم / شاید گره خورد به تو نزدیک تر شود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد