این فلسفه که شعرِ تری از نشست توست
اصلن سرودنش همه از نازِ شصتِ توست
اُبژکتیویست می شوم و من ... تو می شوم
وقتی که اُبژه ی غزلم چشم مست توست
من با اصالتِ تو به معنا رسیده ام
تقدیرِ این شناخت یقیناً به دست توست
اصلِ کوژیتو چرت ترین اصلِ عالم است
سابجکت گوشه ای ز وجودِ الست توست
باید که از تکثّر ِ مفهوم بگذریم
این بندها زدیم و... همه بر شکست توست
عالی..عالی...عالی...ممنونم...زیاد..