چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چای با تنهایی و سیگار معنی می دهد

فلسفه در پوششِ اشعار معنا می دهد

دایره با کوششِ پرگار معنا می دهد


دستِ خالی هیچ خاکی صورتِ آدم نشد

کار وقتی سخت شد ابزار معنا می دهد


بی ضمیر از فعل کاری بر نمی آید رفیق

روزه داری موقع ِ افطار معنا می دهد


معنی هر چیز در تصمیمِ چیزِ دیگریست

در به پشتیبانی ِ دیوار معنا می دهد


قصه ی معنا و معنی قصه ی ما و منی است

با وجود هر کسی هر کار معنا می دهد


منتها باید به فکر نیستی هم نیز بود

کفرِ حلاّج از فراز دار معنا می دهد


جستجوی شهر کنعان بعد از این بی فایدست

یوسف گمگشته در بازار معنا می دهد


هیچ جایی جای تنها نیست جز چاهِ دلش

چون که تنهایی فقط در غار معنا می دهد


مختصاتِ مرگ را از آدمِ تنها بپرس

نقطه دور از خط که شد.. بُردار معنا می دهد


خوب اگر دقت کنی در لحظه های زندگی

تازه می فهمی فقط تکرار معنا می دهد


هر زمانی گیر افتادی میان هیچ و پوچ

گریه کن... چون گریه ات هر بار معنا می دهد


عاشقی رسمِ غریبی نیست وقتی عاشقی

«عشق» انکار است.. با اصرار معنا می دهد


هیچ چیزی در جهانِ من بدونِ فکر نیست

چای با تنهایی و سیگار معنا می دهد


حاصل دیوانِ خواجه فهمِ این یک مطلب است

عشق هم با یار ... هم بی یار معنا می دهد

تنهایی

می روم گوشه ای نفس بکشم

دورِ تنهایی ام قفس بکشم


می روم تا که پای بختم را

از هیاهوی شهر پس بکشم


غیر ِ سیگار و چای و روضه وشعر

از هر آنچه که هست دس بکشم


من هوس کرده ام خودم باشم

دست باید که از هوس بکشم


که گیاهانِ روحِ زردم را

مثلِ پاییز بی هرس بکشم


تا که تصویر را سپیدِ سپید

بی خیالاتِ همنفس بکشم


روی بومِ سپیدِ رویاهام

برگِ پاییز و خار و خس بکشم


پیشِ تنهایی ام فقط باشم

پیشِ تنهایی ام نفس بکشم


سرِ وقتِ اذانِ بی کسی ام

چند نخ بهمنِ ملس بکشم


من وضوی جبیره می گیرم

تا مبادا به زخم مس بکشم

 

 

توحید

دلم همیشه هوای محرّم داره... بی ریا... بزرگترین لذّت دنیا برام نفس کشیدن تو روزهای محرمه... احساس هویّت و معنا می کنم و بعد از اربعین هر چقدر می گذره... آثار خستگی و بحران زدگی رو بیشتر در خودم می بینم. این روزها نفس های آخرمه...

 این شعر رو پارسال شب هشتم نوشتم که به قولی شبِ عملیاتِ سینه زنای امام حسینه(ع)... بعد از مناسک سینه زنی...

...کاش همه به عاشورا برسند.

 

توحید معنا شد میانِ سینه زن ها

اینجا تمامش او شده ماها و من ها

 

بعد از جلسه می رسد فوجِ ملائک

تا تر کنند بال از عرق های بدن ها

 

معراج کل انبیا در روضه ها بود

بعدن دلیل ِ خلقت ِ ما سینه زن ها...

 

...این است که زخمی شویم و خون بریزیم

پای علی ِ اکبر و ابنُ الحسن ها(ع)

 

تن ها به این امید عریانند ...شاید

ارباب ما را هم نوشت از بی کفن ها

 

غایاتِ هستی شور عشاقُ الحسین(ع) است

در روضه های غربتِ اربابِ تنها