چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

فقط حیدر امیرالمونین(ع) است...

چند بند از یک مسمّط بلند در ذکر محبّان امیرالمومنین(ع)


دیریست دل به دست گرفتست کارِ ما

افتاده است رونق ِ باده به بارِ ما

خورشید را کشانده خدا بر مدار ما

ما سوختیم و بر اثر ِ انتحار ما

هر صبح  می رسد به همه نور ِ نار ِ ما 


در حلّ و فصل مساله ی عشق مانده ایم

بین سکون و هروله ی عشق مانده ایم

ما از الست در بله ی عشق مانده ایم

با پای خویش در تله ی عشق مانده ایم

دیگر چه فرصتی است برای فرارِ ما؟


حالا به دوش عهد ِ ازل را که می کشد؟

ناز ِ نگاه شاه ِ غزل را که می کشد؟

بیرون ز خُم شراب و عسل را که می کشد؟

اصل است جنس باده.. بدل را که می کشد؟

حالا فقط اشاره می آید به کارِ ما

 

هر صبح رنگ دیده بر آیینه می زنیم

بر نو شدن همان دمِ دیرینه می زنیم

پیشانی از تکثّر ِ هو پینه می زنیم

مُهرِ علی(ع) به روی لب و سینه می زنیم

اینها کمی است از اثرِ انفطار ما


تیغت میان باطل و حق انفکاک بود

روحت زِ هر چه غیر خدا پاکِ پاک بود

جسمت بنای خلقت آدم زِ خاک بود

حتّا نبی برای تو روحی فداک بود

دیگر چه فرصتیست برای نثارِ ما

  

هر کس که بند چشم تو شد جان رها کند

بحرالعلومِ چشمِ تو کَشفُ الغِطا کند

علاّمه هم اگر به شما اقتدا کند

پس در اصولِ فقه تحوّل چرا کند؟

نهج البلاغه چاره کند ابتکارِ ما


واقع نموده ای به نگاهی محال را

چشمت گرفته از همه عالم مجال را

وقتی که جلوه می دهی آن خطّ و خال را

در بند می کنند مریدان خیال را

تا در نیاورند به شعری دمارِ ما


تا بی دلانِ واقعه را داغِ دلبر است

"تا کشتیِ نجاتِ محرّم شناور است"

تا جرعه ای ز چشمه ی جوشانِ کوثر است

با روضه های آلِ علی(ع) چشمِ ما تر است

هم بی قراری است و هم خود قرارِ ما


نظرات 1 + ارسال نظر
H2a جمعه 3 آبان‌ماه سال 1392 ساعت 01:32 ق.ظ http://h2a.blogsky.com

عشقس علی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد