چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

به سعی نیمه شبی...


به سعی ِ نیمه شبی یا به کوشش ِ سحری

چه قدر باید از این مرد ِ خسته دل ببری

 

مرا زمین زده چشمان ِ آسمانی ِ تو

برای اوج ِ دوباره کجاست بال و پری؟

 

 "           به اوج ماه رسد موج ِ خون چو تیغ کشد"    {حافظ}

نگاه ِ همچو تویی بر اسیر ِ بی سپری

 

میانِ عاشق و معشوق سِرِّ مکتومی است

وَ بهتر است نباشد از آن میان گذری

 

که عشق شرح ِ بسیطیست از نداری و رنج

کجا بگویم از آن با دو بیت ِ مختصری

 

اگر رعایت عهدِ نخست می کردیم

نمی برید کسی از وجودِ خود نظری

 

که هر چه هست تمنّای اشک از دیده ست

مگر ببارد و رسوا کنیم چشمِ تری

 

به باد می دهم این دفتری که یک عمر است

نمانده است به جز خون ِ دل در آن اثری

 

 

پ.ن: دوستی نوشته بود؛ {به سعیِ نیمه شبی...}... این غزل نوشته شد.



نظرات 2 + ارسال نظر
آقای نوستالژی چهارشنبه 25 دی‌ماه سال 1392 ساعت 05:53 ب.ظ http://hasrat9.mihanblog.com

که عشق شرح بسیطیست از نداری و رنج
کجا بگویم از آن با دو بیت مختصری

تعدادی از اشعار رو خوندم. تحسین میکنم این همه ذوق و استعداد رو. به گمانم اگر کمی زبان شعر امروزی تر بشه حتی بهتر از این هم خواهد شد.

مخلصم. قطعن لطف شماس

بعضی مفاهیم زبان دیروزی و پریروزی رو می طلبه... شعر با زبان امروزی هم دارم کمابیش

روحانی پنج‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1392 ساعت 11:28 ق.ظ

یکی از زیباترین و دوست داشتنی مصرع هایی که همیشه تو ذهنم هست...
که عشق شرح بسیطیست از نداری و رنج...

ممنون. لطف شماس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد