چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

گم می کنم خود را درونِ چشم های تو


آیینه با آیینه وقتی روبرو باشد

با بی زبانی هم... مجالِ گفتگو باشد

 

مستی... هم اینکه می نشینم روبرویت هست

دیگر چرا دیوانه محتاجِ سبو باشد

 

گم می کنم خود را درونِ چشم های تو

تا عمر دارم... حالِ خوبِ جستجو باشد

 

باید نگه دارم زبانم را از این اسرار

باید که عاشق فکرِ حفظِ آبرو باشد

 

من... تو... تمامِ مرزبندی های بی مفهوم

کی می شود غرقِ خدایی مثلِ او باشد؟

 

من مطمئن اَم عشق فیضِ عالمِ بالاست

آنجا که آب و آینه در یک سبو باشد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد