بعید نیست که چشم اَت مرا تباه کند
اگر به سرمه ی نابی... نَمی... سیاه کند
خدا به هر که لب اَت را چشیده رحم کند
و حالِ زارِ مرا نیز رو به راه کند!
خوش است حالِ خُماری که در غیابِ شما
ز نشئگی و خرابی همیشه آه کند
به رسمِ اهلِ فتا خُلفِ وعده ممکن نیست
قرار نیست که تیغِ تو اشتباه کند
به گردِ راهِ رحیمیِ تو کسی نرسد
اگر که در همه ی عمرِ خود گناه کند
بر آن سر است دل اَم تا خیالِ روی تو را
به جای کعبه از امروز قبله گاه کند
سر جون داری باید باشه که بخواد از خیالش کعبه ی عشق بسازه و دورش هی بگرده و بگرده و بگرده ...