چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

به ما امید نبندید... حالِِ دل خوش نیست


{أیْن الْقُلُوبُ الّتی وُهِبَتْ لله، وعُوقِدَتْ عَلَى طاعَةِ اللهِ؟}



دلا بسوز که ما را هوای سوختن است


بسوز چون دلِ مجنون برای سوختن است


 

به فکرِ این که گلستان شود مسیر نباش


که سیرِ اهلِ ولا ابتلای سوختن است


 

خوشا به حالِ تو در این سلوکِ پنهانی


خوشا که نیستی ات انتهای سوختن است


 

در این سلوک توسل بکن به ناله و اشک


شرابِ مجلسِ رندان دوای سوختن است


 

گریز می زنی و می رسی به روضه ی عصر...


در این مکاشفه هم روضه های سوختن است...

...

 

به ما امید نبندید... حالِ دل خوش نیست


مرا از اولِ خلقت بنای سوختن است


 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
احمد یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 02:03 ق.ظ

سوختن اصل است... باقی قصه و افسانه بود

ی.م یکشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 08:25 ب.ظ

گر عشق مقصد است، خوشا لذت مسیر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد