عالم مدار چرخش خود را شناخته
در این قمار هر چه که رو کرده باخته
آدم خیال کرده خودش برگزیده شد
غافل از این که داغِ تو او را گداخته
تکلیفِ ما پس از نظرِ تو مشخص است
در مقتل ایم و تیغِ کجت تیز و آخته
تا دل هوای هوی علی اکبری(ع) گرفت
در حینِ این که سوخته با گریه ساخته
ما را همیشه طوقِ ولای اَت به گردن است
ذکرم علی علی (ع) ست به آوای فاخته
شیرین تر از خیالِ تو ما را خیال نیست
سیبی که در زمینِ تو روئیده کال نیست
بندیم... بندِ زلفِ خرامی که داشتی
در حولِ جذبه های مدامی که داشتی
ارباب زاده خوی کریم اش زبان زد است
پس میهمان شدیم به جامی که داشتی
دامت اگر چه خاصه ی خاصانِ اولیاست
ما نیز در احاطه ی دامی که داشتی
لب های حضرتش به لبت خو گرفته اند
از بس خدا گرفته ز کامی که داشتی
هر باره با صدا زدنت مست شد پدر
از حالِ نابِ بردنِ نامی که داشتی
آخر کسی تو را نظرت می کند علی(ع)
حالا ببین چه با پدرت می کند علی(ع)...
با خود قرار داشته ای سروری کنی؟
با جلوه ای ملیح جنون پروری کنی؟
یا این که بی اراده ی خود ربّ ِ ما شدی
تا کی بناست حضرتِ دل(ع)... دلبری کنی
بعد از تو آسمان سرِ جای خودش نماند
اصلن خدا نوشت که پیغمبری کنی
چشمت مگر چه داشت که چشم از تو برنداشت
باید به روی خود همه را مشتری کنی؟
در کربلا همین که تو گفتی: انا العلی(ع)...
گفتند آمدی که کمی حیدری(ع) کنی
تیغ ات رجز شنید به دستِ تو تاب خورد
هر کس که تشنه بود ز سرچشمه آب خورد!
ای دل غم گین به استقبال زیبایی بیا ، کاروانی را که روی نیزه ها برگشته است
چند بار آخر به استقبال یک تن میروند ، سر جدا بازو جدا پیکر جدا برگشته است..
جاء النور اشبهُ الناس بخیر الاولیاء ، گوییا پیغمبر از غار حرا برگشته است..
هرکه آن خورشید را در خون شناور دید گفت ، حکم قتل نور از شام بلا برگشته است..
زیبای من وقتی که رفتی با خودم گفتم
چیزی که دیگر بر نخواهد گشت زیبایی ست...
لب به کدام جام زدی که اینگونه مستی؟...
درپناه مولا علی (علیه السلام)
این ترکیب بند بود نه ؟
خیلی خوب بود .. حس دو تا مسمط هایی که اینجا هم گذاشتید و اون شعر حضرت هادی(ع) رو داشت .
مفهوم هر مصرع توی این قالب های شعری واستون مهم تر میشه انگار. پخته س .
«ما را همیشه طوقِ ولای اَت به گردن است...»
بله
ممنون از لطفت شما