چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

آری شود و لیک به خونِ جگر شود


در بین راه مانده ام و مات ِ چشم هات  


مبهوت و بی قرار ِ محاکات ِ چشم هات


 

حالم دگر شدست که در نیمه های شب


برخواستم برای مناجات ِ چشم هات


 

«آری شود و لیک به خونِ جگر شود»


گر معتکف شویم به حالاتِ چشم هات


 

رسمش نبود پرده بگیری و بعد از آن


ما را رها کنی به خیالات ِ چشم هات


 

با سر به قتلگاه خودم می روم اگر


آید دمی هوای اشارات ِ چشم هات ...  



آبان ِ نود و یک

نظرات 2 + ارسال نظر
سر-زمین چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:59 ب.ظ

چشم هایت هنوز یادم هست / هر نگاهی به مرگ منجر شد...

رها.م جمعه 6 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:29 ب.ظ

قشنگ بود...
خوبه که اینجا فعال ترید

لطف دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد