بستند راه ِ طیّ ِ طریقی که داشتیم
بردند از کنار... رفیقی که داشتیم
خاموش شد به دستِ هوس آتش ِ وجود
شد زمهریر حالِ حریقی که داشتیم
سطحی شدیم و شکوه به ساغر کشیده ایم
ساقی کجاست فهم ِ عمیقی که داشتیم؟
ما را چه شد که تیرِ تغزّل خطا گرفت؟
با آن نشانه های دقیقی که داشتیم
از روضه های روزِ ازل دور مانده ایم
از گریه های پاک و حقیقی که داشتیم
امن و امان شدست تن ِ بی وجودمان
از ضربه های کاری ِ تیغی که داشتیم
حالا به استعاره ی گودال برده اند...
انگشتری ِ سرخِ عقیقی که داشتیم
{دیوانه کننده ترین موسیقی ای که در خاطرم هست - حتمن با صدای بلند بشنوید!}