چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

به جز «یک دفعه»... از تیغِ تو امدادی نمی خواهم


غمت بد جور می چسبد به دل... شادی نمی خواهم


خوشم در حصرِ آغوشِ تو... آزادی نمی خواهم


 

همین اشکی که شب ها می چکد از چشم و دل کافی ست


برای شرحِ بد مستیم فریادی نمی خواهم


 

خرابی فضلِ عشّاق است... ما هم که خراباتی...


خرابم کرده ای طوری که آبادی نمی خواهم


 

کمک کن بگذرم از خود که این منزل کمی سخت است


به جز «یک دفعه»... از تیغِ تو امدادی نمی خواهم


 

پس از مرگم تو را می خواهم و قُربِ نگاهت را


از این جمعیّتِ بی معرفت یادی نمی خواهم