چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

غزلِِ "مثلاً عاشقانه!!"

چند وقتی ست که غزلِ "مثلاً عاشقانه!!" نگذاشتم. البته این هم قدیمی است. فی الحال؛ باشد برای تنوعِ ذائقین و ذائقات و قسمی از مخاطب ها که اینگونه پسندند. مخلصیم.

 

دوباره یادِ صبح آشنایی می کنم بانو

تو لیلایی بکن من مصطفایی می کنم بانو

 

فقط یک سال یک بار از من دلخسته یادی کن

که بی تو از خودم حسِ جدایی میکنم بانو

 

خیالت باشد از طبعم همیشه شعر می جوشد

وَ با شور غزل هایم خدایی میکنم بانو

 

دریغ از من نکن لبهای سُرخت را که می میرم

برای بوسه ای دارم گدایی میکنم بانو

 

تو با انکار فهماندی به من مجنون نمی خواهی

چرا دارم چنین اصرارهایی میکنم بانو؟!

 

{تکمله}

چه باشی چه نباشی حالِ من با روضه ای خوب است

نباشد جایتان خالی... صفایی می کنم بانو


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد