چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

گریه بر سال های بعد...


اولین گریه ها برای تو بود

درد، آواره ی دوای تو بود

 

کم کم از شرقِ خویش تابیدی

ظلمت و نور، ماسوای تو بود

 

گو که دیدار تازه می کردیم

چون دل از قبل آشنای تو بود

 

غیرِ تو هیچ کس احاطه نداشت

بر محیطی که در فضای تو بود

 

مدعّی در عدم قدم می زد

قلمِ جود از سخای تو بود

 

از ازل ما فقط شراب زدیم

که حسابش همه به پای تو بود

 

رازِ این قصه برملا شده بود

همه اش بحث و ماجرای تو بود

 

من به گوشِ خودم شنیدم که...

بینشان حرفِ چشم های تو بود

 

تو خودت خالقِ خودت بودی

کس نفهمید «تو» خدای تو بود

 

آینه تا کدورتش را برد

هر چه را دید گوییای تو بود

 

دیگران هی شلوغ می کردند

بطنِ آوازه ها صدای تو بود

 

نی بدونِ دمت نمی نالید

ناله ی نی ز شورِ نای تو بود

 

عشق یک نقطه بود... یک نقطه!

همچو خالی در اختفای تو بود

 

آسمان اشکِ کهنه می بارید

شاهدِ شیوه ی بلای تو بود

 

گریه بر سال های بعد از من

رسمِ عیّاری و وفای تو بود

 

تو که بودی که من نفهمیدم؟

فاش کن... در دلم چه جای تو بود؟!...

 

غزلم را به هم بریز و ببین

هرچه ام بود در هوای تو بود

 

{تکمله}

وای بر عالمی که بعد از تو

شِنوای علی العفای تو بود...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد