{... یَرَوْنَ مَقَامِی وَ یَسْمَعُونَ کَلامِی وَ یَرُدُّونَ سَلامِی وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلامَهُمْ}
زانو زدم که درس بگیرم در این حرم
ممنونم از کسی که مرا کرد باورم
آغوشِ مهربانه ی خود را گشوده بود
دل را نشانده بود سرِ سفره ی کرم
دستی کشید و بال و پرم التیام یافت
حالا منم شبیه همه یک کبوترم
آقای خوبِ من... به خدا قول می دهم
یک روز هم من از سرِ این بام می پرم...
یک روز من شهیدِ نگاهِ تو می شوم
این خط و این نشانه و این جسم و این سرم...
{چندی از اشعارِ امام رضایی(ع) حقیر}
{ولادت امام رضا(ع)... بوی مُحرّم... }