چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

تنها ترین تنهای عالم بود...


بودم کنارت... منتها سودم اگر کم بود
دردم فراوان و غزل هایم پر از غم بود

تقدیر من با رنج پیچیده ست... باور کن
عشق از همان اول در این تقدیر مبهم بود

- ریشه دوانده عشق در بنیادِ این هستی -
این جمله قبل از شعر بودن هم منظم بود

از بوسه هایم توشه های راه را بردار
در اضطرارت خوب می فهمی چه بارم بود

گرمای لب های کسی ما را نخواهد ساخت
تا گرمِ چای روضه ای هستیم که دم بود

بسیار تقصیر و تغافل داشتیم اما
دیوانگی تنها قصورِ عقلِ آدم بود

سیرو سلوکت را به پای دیگری بسپار
من رفتم و دیدم که راهش پیچ در خم بود

معنای عمرِ ما به جز سیرِ تحیّر چیست؟
بگذر... برای زندگی این حرف ها سم بود

تنهایی ات را رخ مکش اینقدر وقتی که
مولای ما  تنها ترین تنهای عالم بود

*

از کاف و ها و یا و عین و صاد برگشتم
دیدم مسیحایی که در آغوش مریم بود

از روضه اش آه از زمین تا آسمان می رفت
جاری شده از چشم هایم آبِ زمزم بود

مصلوبِ من بر دار و مسلوبم تهِ گودال
آری جنونم با چنین حالی مجسم بود

یا من الیه المشتکى و الغوث و المفزع
زخمی که بر دل خورده اسمش زخمِ اعظم بود

*

حالا تویی و این منی که  بی قرارت کرد
دیگر نپرس از من در این هستی چه دردم بود

دردم فروان است و درمان نیست در دستم
ای کاش عمرم ده شب از ماهِ محرم بود...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد