چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

قبل از نگاهِ عالم و آدم خراب‌کن...


در نظرم نیست آن‌چه برده‌ام از یاد

خوب مرا کرده‌ای زِ غیرِ خود آزاد


دامِ کبوتر همیشه دانه نباشد

گاه اسیر است بر نظاره‌ی صیّاد


آمده بودم که حاجت از تو بگیرم

آن‌چه نباید میان هم‌همه رخ داد...


سال‌ها گذشته و قرار همان‌جاست

دل‌شکسته روبه روی پنجره فولاد


سنگ صبورم تویی که صبر ندارم

تا برسم گوشه‌ی حیاط گوهرشاد


لب‌ به لبِ زمزمه‌های نقاره‌ها

می‌رسم از عمقِ هر سکوت به فریاد


من که به پای خودم نیامدم این‌جا

بی‌هوا مسیرِ دل‌ام سمتِ تو افتاد...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد