چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

به خیالِ چشم‌ِ که می‌زند قدحِ جنون دلِ تنگِ ما؟؟؟...


آخر قدم به خانه ی آخر گذاشتم
در آسمانِ بی کسی ام پر گذاشتم

با یاد مرگ می شود از زندگی سرود
بر دارِعارفانه ی خود سر گذاشتم

عشّاقِ تن فروش غزل را فروختند
من پای شعرِ چشمِ تو باور گذاشتم

حالا که سی گذشته... اگر قرن هم گذشت
پیداست زخمه ای که به پیکر گذاشتم

این اشک ها برای خودم می چکد ولی...
سهم تو را دو چند برابر گذاشتم

آب جنون و عقل به یک جو نمی رود
ناچار پا به جاده ی دیگر گذاشتم...


نشسته ام به تماشای نام دیگر زینب(س)


غم تو یا غمِ ما؟!...  یا غمِ برادر زینب(س)

غمی نمانده چو محمل شکسته شد سرِ  زینب(س)


بیا و صبر خدا را ببین به صورتِ معنی

نداشت معنیِ دیگر  سوالِ مضطر  زینب(س)؛


تویی برادر من ؟ ای به خون و خاک نشسته

... و ایستاده به نیزه... تویی برادر زینب(س)؟


نپرس بارِ دگر این سوال عرش تکان را 

نشسته ایم سرآسیمه در برابر  زینب(س)...


"نشسته ام به تماشای قلّه ی متواضع

نشسته ام به تماشای نام دیگر زینب(س)"



غروبِ جنوب


باد می آمد و انگیزه ی رسوایی داشت
گیسوی پرده نشین منعِ تماشایی داشت

آنچه مردان جهان را طلب از خوبی بود
روی هم رفته نگاه تو به تنهایی داشت

ما تعلق زدگانیم که در آمد و رفت
روح مان خاطره ی عالم بالایی داشت

چه بگوییم به شرحِ دل دیوانه ی خویش
دیده هامان سخن از یک دل دریایی داشت        

 (عکس: اواخر 95 - نخل های حوالیِ شوش)