بی تو قدم به منزلِ آخر گذاشتم
در آسمانِ بی کسی ام پر گذاشتم
گفتی بمیر... مرگ تمنای دیدن است
بر دارِعاشقانه ی خود سر گذاشتم
حالا که سی گذشته... اگر قرن بگذرد
پیداست زخمه ای که به پیکر گذاشتم
از آینه بپرس چه آورده ای سرم
یا رنجِ خاطری که میسر گذاشتم
این اشک ها برای دلِ خسته ی من است
سهم تو را دو چند برابر گذاشتم
دیدم دوای درد من و درد گریه است
داغِ تو را بر این دلِ مضطر گذاشتم
آب جنون و عقل به یک جو نمی رود
ناچار پا به جاده ی دیگر گذاشتم...
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1396 ساعت 03:32 ب.ظ