آشفتهای که جز تو تکلّم نمیکند
در راهِ عشق تکیه به مردم نمیکند آنکس که تا مقامِ تحیّر رسیده است در بابِ هیچ چیز تحکّم نمیکند خاموشم از رهاییِ دریای بوالعجب یک برکهی جدا که تلاطم نمیکند...
اگرچه نیست وصالی ولی خوشم به خیالت
منم خوشم به خیالش
نمیبینم از همدمان هیچ برجای دلم خون شد از غصه ساقی کجایی...
یه جایی
اگرچه نیست وصالی
ولی خوشم به خیالت
منم خوشم به خیالش
نمیبینم از همدمان هیچ برجای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی...
یه جایی