چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

عطار روح بود و...


زمزمه‌ی تیغ را بشنو و بیدار باش

مرگ صدا می‌زند... کُشته‌ی اسرار باش


ساکنِ ویرانه‌ای. رهگذرِ خانه‌ای

بر سرِ واماندگان هجمه‌ی آوار باش


گفته ام از هیچ کس باک ندارم مگر...

... آنکه جفا می‌کند. ای دل ما یار باش


هر نفسِ تازه‌ات جیره‌ی مضمونِ ماست

ما غزلیم و تو نیز صنعتِ تکرار باش


سر درِ بازارت این مصرعِ عطّار بود...

" تو به یکی زنده‌ای از همه بیزار باش"



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد