در جادههای آمدن گرد و غبارم من
منزل به منزل در هوایت بیقرارم من
دل از من دیوانه خونش ریختن با تو
چیزی برای عاشقی دیگر ندارم من
گاهی خیالی ناب گاهی خواب بیتعبیر
با هر کدامش وقت بیداری خمارم من
امثال من مجنون بیپروا... چه لیلایی
صحرا به صحرا گشتهام یک در هزارم من
هرچند در من هستی اما خوب میدانم
تا تو هزاران سال نوری راه دارم من
...
هر کس که عاشق شد شبی قربانیاش کردند
با تیغ هم نه... با لبی قربانیاش کردند
مرد میجنگد ولی زن قربانی میکند
آورین