چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

غزل چگونه در این شب هنوز بیدار است...؟


 سکوت می‌کنم و چشمم از تو سرشار است
سکوت ساده‌ترین شرح حال دیدار است

تو هم کنایه‌ای از زلف خویش می‌گویی
چنان به گوش شدم گویی اولین بار است

شنیده‌ها همه حاکی است از قساوت عشق
نمونه‌اش سر حلاج‌ها که بر دار است

شبیه تو که نشانش کسی ندارد نیست
شبیه من که در این راه مانده بسیار است

همیشه هست و همین گونه نیز خواهد ماند
به جستجوی چه‌ام؟ کار عشق تکرار است

دلی که کار خودش را به عقل بسپارد
نه عاشق است نه عاقل، تکیده‌بیمار است

مرا به معرکه‌ی دیگری حواله کنید
میان صورت و معنی چه جای پیکار است؟

چه اشک‌ها که چکیدند و هر چه بودم شست
غمی که پاک نشد خون روی دیوار است

بر آتش تو نشستیم و لفظ و معنی سوخت
غزل چگونه در این شب هنوز بیدار است...؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد