تا بود غصه های مرا دید و دم نزد
وقتی که رفت هم دلِ ما را به هم نزد
بعضی چقدر - از همه دنیا بریده اند -
یک بار هم کنارِ نگاری قدم نزد
سیگار هم نداشت... غزل هم نمی نوشت...
بر جوهرِ پیاله ی غربت قلم نزد
آخر چگونه می شود از زندگی گذشت
بی آنکه حرفِ ساده ای از مرگ هم نزد
لیلای من هم اوست که مجنون نداشته
خاکسترم نمود ولی آتشم نزد...
شنبه 27 بهمنماه سال 1397 ساعت 09:20 ب.ظ
نظرها رو میخونی اصلا
الان خوندم