چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

صفر نهصد و ...( ده رباعی)

صفر نهصد و ... هی... چقدر خطش رندست

عمّامه ی شیخ ِ ما همیشه گُندست

لا حول ولا قوه الا با الله

این شیخ همش تیترِ یکِ لوموند است

 ***

تا این که خریم رویمان پالان هست

تا گورخریم فرصت جولان هست

باید که ادامه داد به عرعرها

تا این که بفهمند هنوزم جان هست

 ***

خب آخرش؟.. انقلاب کردیم که چه؟

این قدر شعار باب کردیم که چه؟

آن فسق و فجورها چه ایرادی داشت؟

سی سال فقط ثواب کردیم که چه؟

 ***

آخوند که هست... تازه صد جا بوده

مسئولِ عقیدتیِ ناجا بوده

با نیت قربه الی القالی باف

در کاشتن درخت کاجا بوده

 ***

با قمپز و ژست انتقادی.. دادی

به ریز و درشت... صف و ستادی.. دادی

دادن شده بود کار هر روز و شبت

یک عمر فقط باجِ زیادی دادی

 ***

با طرح سوال ها نترسید از ما

با شرح مثال ها نترسید از ما

ما کفترِ جلدِ حاکمیّت هستیم

با این پر و بال ها نترسید از ما

 ***

یک ساعت و نیم روده درازی می کرد

با آیه و با حدیث بازی می کرد

با پاکتِ پولِ منبرش... حاج آقا

مخ می زد و خرجِ ناز و نازی می کرد

***

انگار از اول اشتباهی بودیم

ما تلخی یک امید واهی بودیم

افتاده به روی دوش ما از چپ و راست

این قدر که ما فراجناحی بودیم

 ***

از بخت سپید در سیاهی بودیم

از بخت بلند در تباهی بودیم

ما برگ برنده ایم تا می بازیم

ما دفتر شصت برگِ کاهی بودیم

 ***

هیچیم ولی همیشه هستیم همه

جامیم که خورده و شکستیم.. همه

ما چشم امید به گریبان داریم

که چاک کنند... پس نشستیم همه

 

 

این قدر سوال هست... گیجیم همه

در باغ به دنبال ِ هویجیم همه

تا مشت شود بر دهنِ استکبار

ما عنصرِ فعّالِ بسیجیم همه


سازِ صدات کوک شده... نغمه ی منی

از این به بعد در گِلِ من نفحه ی منی

از بوسه های غیرِ لبت توبه می کنم

دیگر فقط برای تو اَم . . .

بعضی وقت ها

نارفیقا یاد ِ ما هم باش ... بعضی وقت ها

چشم هایت را ببند و جاش بعضی وقت ها...


لحظه ای ما را به خاطر خواهیت مهمان بکن

تا بفهمی سختی ِ "ای کاش بعضی وقت ها..."


خیلی سریع دست ِ دلت را به من بده

حق ِ وصال ِ آب و گلت را به من بده


در راه محضری که تو را عقد ِ دل کنم

بانو خودت بیا سجلت را به من بده