با درد هر شب با همین زخمی که دارم
خود را به دست چشمهایت میسپارم
با خود نمیدانم چه خواهم کرد دیگر
بی تو زمانی که خرابم یا خمارم
آبِ حیات از بوسهات مینوشم ای جان
جان از تو میگیرم اگر در احتضارم
از فکرِ من جز تو که میخواهد گذشتن
در خلوتم جز تو که میآید کنارم
تا راه و مقصد را همه بیهوده کردی
کم کم نشست از جادهها گرد و غبارم
با موی تو آخر طنابِ رفتنم را
میبافم و سر میگذارم روی دارم
تتمه:
- چرکنویسهای بیحوصله، دور و بر یک غزل
- قصدِ جانم کرده بودی، ختم شد با بوسهای / وای اگر با بوسهای قصدِ جنونم را کنی
- هر طریقی میروم راهی ندارم غیرِ تو
- انتظارِ بوسهات بیهوده بود اما گرفتم / بوسه از زخمی که شبها در دلم لب باز کرده
- داستانم را به یک مصرع برایم گفتهاند.../ هر شبم تکراری از غمهای دیشب تازهتر
- ما مُردهایم جانِ مُحرّم دمت کجاست / ای اولین پیالهی آدم غمت کجاست
- بیشتر هر قدر از چشمت تغافل کردهام / مثلِ مجنونی میانِ عاقلان گُل کردهام
- در آغوشم بمان این زلف هر شب شانهای دارد