چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چِل ستونِ غمِ ما قرص به رقصِ علم است...


بی بهاریم و اگر شکوه ی پاییزی نیست
در بساطِ دلِ دیوانه ی مان چیزی نیست

مستی آدابِ پیاله ست، ترک خورده منم 
سهمِ ما را به سرِ قاعده می ریزی... نیست

مدّعی واقعه را تعزیه خوان است فقط
مردی ام نیست که بر شاهرگم تیزی نیست

لُنگی و نوچه و نوخواسته و زنگی هم
پرِ شالِ صلواتی دمِ تبریزی نیست

چِل ستونِ غمِ ما قرص به رقصِ عَلَم است
نانوشته به خط کوفی و نیریزی نیست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد