بهشت بود و تو بودی. بهار آدم بود تبسم تو برایم شروع عالم بود چه لحظه های قشنگی. فقط تو بودی و من و داستان تو و من همیشه مبهم بود صدای بال ملائک به گوش می آمد دل من و دل تو در بهشت. محرم بود چه حیف شد که از آن جا گرسنه برگشتیم طمع به خوشه ی گندم برایمان کم بود ببین که مهبطمان بعد از این هیاهوهاست دلیل بودنمان انتشار یک غم بود کسی به غربت ما اعتنا نکرد و ندید که زخم سینه مان را امید مرهم بود