بر بوی همدمی که بیابم یگانه رنگ
عمرم در آرزو شد و در انتظار هم... خاقانی
تیغ میرقصد اگر شورت بیفتد در سرم
زخم پشتِ زخم باقی مانده روی پیکرم
اشک جاری میشود تا از خودم پاکم کند
هر زمان نامِ تو را در خلوت خود میبرم
در سکوتم گفتهی کالی است اما میرسد
آنی از آن گفتگو را من به جانی میخرم
ای تماما هجر راهی هم به هجرت باز کن
دور و نزدیکی چه معنا میدهد در این حرم
یک نگاهت بار ما را تا قیامت بسته است
از قیامت تا ابد مست از نگاهی دیگرم
پنجشنبه 10 آبانماه سال 1397 ساعت 11:08 ق.ظ