چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

سه شب مانده به محرم ...

کسی به فکر غزل های تو نبود... برو


یکی دو پّک زدی از عالم وجود... برو



ببین که هم قفسانت رسیده اند به اوج


و پای بسته ترین بال پر گشود... برو



به چای و روضه و سیگار و شعر دل بستی


به غیر روضه از این عُلقه ها چه سود؟... برو



برو که هجرت ِ از بودنت اثر دارد


تمام کن همه ی آنچه هست و بود... برو



بکش تمام کثافات ِ عشق را بیرون


دو پُک بزن به خودت بعد مثل دود... برو



خیال کن که دلت فارغ از دو دنیا بود


خیال کن که کسی لیلی ات نبود... برو



تو مصطفای حسینی بزن به شاه رگت


به تیغ معجزه سر را ببر و زود... برو




نظرات 1 + ارسال نظر
خاکستر چهارشنبه 29 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 05:27 ب.ظ http://www.hri.blogfa.com


اگر که
جلوه ی چشمش
ن
بود
کی میشد
میان ِ باطل و حق، یک نگاه... فرقانت !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد