بگذار بمیرم که نباشم که ببینم
آغوش تو جای کس دیگر شده باشد
***
وقتی که خسته ام ز صداهای سازها
موسیقی نگاه تو را گوش می کنم
***
با تو رسیدم من به اینکه می توان هم داشت
هم معنی ِ یک عمر معنای نداری شد
***
ناخودآگاه گره می خورم انگار به شعر
چشم های تو مرا صاحب دیوانم کرد
***
دلم سراغ خودم را گرفت گفتم رفت
نگرد... نیست... که گشتم... نبود در من.. من
***
من نفهمیدمت عزیز ِ دلم
بس که سرگرم ِ عاشقی بود
***
دیشب به محض این که دیدم گیسویت را
من تازه فهمیدم که شب معنا ندارد
***
رک و رو راست... حریفت نشدم آخر سر
گشت ارشاد مگر اینکه حریف تو شود
***
شهر را یک تنه بر هم زده موهای شما
گشت ارشاد مگر این که به دادم برسد
***
قصد لیلی جان مجنون بود اما پیش تر
عشق هم دست قضایای جنون را خوانده بود
***
این اختیارها به کسی حاصلی نداد
باید که داد دست کریمان ارداه را
***
شاهی به رّخ بکش که در این صفحه ی شلوغ
شاید که مات خود بکنی صد پیاه را
***
دست غیبی هست پشت پرده های چشم ما
کورها بهتر به این بی پردگی بینا شدند
***
گریزان است از دیدار مردم
کسی که دیده اش دیده خدا را