چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

هزاران سال میگردیم دور خود که برگردیم


برای آسمان دیگر پناهی مانده آیا؟... نه

در این تقدیر مطلق. اشتباهی مانده آیا؟... نه


هزاران سال میگردیم دور خود که برگردیم

از آشفتن برای دل ... گواهی مانده آیا؟... نه


برای من.. برای تو... برای آدم  ِ نوعی

به غیر از تیغ و تیر و مرگ راهی مانده آیا؟... نه


نه آغوشی.. نه همراهی.. نه حتّی یاور و یاری

چه می گردیم دور ِ خود؟.. سپاهی مانده آیا؟... نه


شبی با برکه ای شاید وضویی باشد و قربی

نه.. این تبعید. محتوم است.. ماهی مانده آیا؟... نه


سپیدی نیست.. رنگی نیست.. آغوش ِ قشنگی نیست

میان رنگ ها حتی سیاهی مانده آیا؟... نه



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد