ای نشسته به ساحتِ لاهوت
ما جدایانِ از تو... در ناسوت
طمعِ در مقامِ سلمان بود
اینکه کردیم از بهشت هبوط
خاطبِ خطبه های شقشقیه
جملگی حرفی و همیشه سکوت
همه از حرکتِ لبانت مات
همه در فهمِ خطبه ات مبهوت
بخشش ات در نماز هم جاری
رسمِ انگشتری پر از یاقوت
قوسِ ابروی تو صعودِ نزول
از عدم تا وجود... تا ملکوت
با تو قبل از خیال، عجزِ سلوک
تازه بعد از خیال هم، برهوت
لا یُقاسی بِکَ احد... مولا
لا{.یَحولُ به تیغ و سجده} یَموت
رزقِ ما نوشِ روضه ای نمکین
غالبن اشک بوده ما را قوت
روزیِ ما همیشه دستِ شماست
انّما تنفقوا... به وقتِ قنوت
روزیِ ما همیشه دستِ شماست
انّما تنفقوا... به وقتِ قنوت ....
رزق ما همین اشک روضه باشد کافی ست ...