هر سال از این جاده اگر ره گذری هست
عشق است که جمعیت آن را اثری هست
در بی خبری خالی از آشوب نبودم
هر قدر که دیوانه نباشم، هنری هست...
گفتند ننوشید از این باده که روزی
از بوسهی او بادهی لبریزتری هست
ای دل به امید چه سفر کردهی خویشی؟
در راه سکون نیست ولی در به دری هست
با آینه رخ در رخ هم زل زده بودیم
در حیرتمان فایدهی بیشتری هست
گیریم که پایانِ غزلها همه هیچ است
در لحظهی آغاز ولی -شیوهگری- هست
از رمزِ سبکباریِ ما هیچ نپرسید...
بر روی قفس هم سرِ هر میله پری هست...
هر موج که آمد صدفی برد از اینجا
ای آبِ فرات از دلِ ما -ریشتری- هست؟...
چهارشنبه 29 شهریورماه سال 1396 ساعت 03:38 ب.ظ