الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها
بنفسی انت یا عباس(ع) ای حلال مشکلها
اگر مقتل نبود این حرف را باور نمیکردم
تو را در موج خون دیدند و خون افتاد در دلها
ز پهلو شد سرت بر نیزه شاید نشنود گوشات
صدای کعب نیها را که بر بندید محملها
چهل منزل به یک سر سایهسار زینبت(س) بودی
چنین آکنده شد از عشق راه و رسم منزلها
به دریا میزنی دریادلم لبتشنه میآیی
که سیرابند از کامت سبکباران ساحلها
مقامت غبطهی اهل شهادت تا قیامت شد
تویی آن شمع روحانی کز او سازند محفلها
...
دلا تا خیمهگاه از شارع العباس(ع) راهی شو
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها