از لابهلای موی تو چون شانهای گذشت
دستی که از تعارف پیمانهای گذشت
هر بار مست میشوم آغازِ توبهایست
چون آهِ محتسب که زِ میخانهای گذشت
نقلِ هزار و یک شبت ای یار بر دلم
هر شب خطور کرد و چو افسانهای گذشت
در انتظار چیست مگر این خیال خام
از ما گذشت عاقل و دیوانهای گذشت
با هر بهانهای به غمی چنگ میزدم
آهنگِ آهم از نِیِ فتّانهای گذشت
از پیلهٔ تنیدهٔ خود عاجزم مکن
آتش چه کار داشت که پروانهای گذشت
پیش خودم نشستهام و گریه میکنم
شاید تویی ز گوشهٔ ویرانهای گذشت
به به... عالی بود
ممنون