چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

فارَ التَّنُّورُ... نوبت طوفانِ نوح شد


درآسمان بی پر و بالی چه مانده است

جز اشک در پیاله‌ی خالی چه مانده است


ما سال‌هاست رفته‌ی از یادِ جاده‌ایم

از ما به جز غبارِ خیالی چه مانده است


ردّ مظالم است تمامِ وجودمان

بر روی کوزه‌های سفالی چه مانده است


من هرچه سوختم به سراغم نیامدید

دیگر به غیرِ سوخته حالی چه مانده است


تیغی کجاست تا بدرد رختِ عافیت؟

نه زخمه‌ای... نه خون... نه قِتالی... چه مانده است


ای روضه‌‎خوانِ روزِ دهم کار دستِ توست

از حالِ ما مپرس سوالی که مانده است...