"دل می رود ز دستم" بعد از نگاه هایش
"در زلف چون کمندش" می پیچم و بهایش...
"آسایش دو گیتی" یا خون ِ خویش خوردن
"در کوی نیک نامی" سر می دهم برایش
"سرکش مشو که چون شمع" پروانه می نمایم
شاید "که بازبینیم دیدار آشنا"یش
وقتی "به جای یاران فرصت" به غیر افتد
"هنگام تنگدستی" خونی بریز پایش
"جام می است بنگر" در دست های ساقی
"ساقی بده بشارت" جانی کنم فدایش
واقعا خلاقیت فوق العاده ای تو شعراتون هست، که فقط در سبک خودتونه، انتخاب قافیه ها بازی با کلمات و تیکه کردن شعرای حافظ ! ایده هاتون برای شعر خیلی خوبن.
"دل میرود زدستم بعد از نگاه هایش..."
ممنون... قطعن نظر لطفه