پیمانه بده ... صبر و قراری بنویسند
ما را درِ این خانه به کاری بنویسند
از حُسن که پاکیم... مدد کن که به مستی
بر دامنِ ما گرد و غباری بنویسند
با نشئگی از چشمه ی کوثر نتوان گفت
احوال کسی را به خماری بنویسند
بلبل به زمستان نکند ناله ی غربت
باید که به تجویز بهاری بنویسند
پیوسته غزل را به سراغت چو بیاریم
در دفترِ ما شعر و شعاری بنویسند
این ها همه فیضیست که از چشمِ تو جاریست
اشکیم که بر روضه ی یاری بنویسند
هم صحبتیِ ظرفِ دل و جوششِ انگور
آن گونه بنا گشته که باری بنویسند
جز دادنِ جان فرصتِ پیمانه نگیریم
کز جانِ برون رفته دماری بنویسند
لا حول و لا قوه الاّ... به نگاهی
پلکی بزن این خسته به داری بنویسند
از ما سر و از حضرتِ حیدر(ع) کفِ پایی
در نامه ی اعمال... قماری بنویسند
با تیغ ِ دو سر کارِ سرم یک سره باشد
باد آنکه مرا نیز به.. یاری... بنویسند
زیبا بود
ممنون
ز ما سر و از حضرتِ حیدر(ع) کفِ پایی
کیف کردم.
نفس تازه کردیم توی بیت های آبادتون.
خانه ات آباد
شکر
سخنی که از دل بر آید لا جرم بر دل نشیند...
خیلی قشنگ بود
اجرتون با حضرت حیدرعلیه السلام
مخلصم
سلام و عرض ادب
از حُسن که پاکیم... مدد کن که به مستی
بر دامنِ ما گرد و غباری بنویسند
خیلی خوب بود... خدا قوت
سلام
ممنون
لطف دارین
هووووووووووووووووووووووو
***
میرشکاک یه جا میگه :
[ما زنده به محمد ص و آل محمدیم ع. این حب از ما قابل انقطاع نیست. ما در الست با آنها عهد بستیم. در زمین هم ما با آنها عهد داریم. شاعران باید مواظب این عهد باشند. شاعر و هنرمند، مدیر و معاون و وزیر و وکیل نیست.بازگشت به عالم غیب و شهود که در قرآن کریم حتی بر صلات هم اولویت و ارجحیت دارد (الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلواه)، بی گمان طریق نجات شاعران جهان است.]
من همش یاد شما میافتم . دمت گرم.
مخلصم احمد جون
دلگرمی بود حرفت
دعامون کن
از ما سر و از حضرت حیدر کف پایی
ان شاء الله