چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

بی مخاطب!

دل... خون اگر باشد برایش دلبری هم هست

پرواز را آموختم با تو پری هم هست


باشد.. قبول.. این سوختن ها مطلعِ وصل اند

اما به دنبالِ همین .. خاکستری هم هست


بین لب و چشمت قضاوت کار دشواری است

بگذار باشد روز محشر داوری هم هست


هر چند تردید است در تو... انتخابم را

اما یقین کن در دل من باوری هم هست


تو ناز کن... من می کشم... هر قدر هم سنگین

بانو... برای نازهایت مشتری هم هست


این قدر لازم نیست از من رو بگردانی

بیگانگی را راه های دیگری هم هست


رویای من بودی و هستی و تو خواهی بود

در روزهایم نیمه ی شهریوری هم هست...


نظرات 5 + ارسال نظر
حسینیان دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:43 ب.ظ

ور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم؟
داوری نیست که از وی بستاند دادم..

موفقات : )

علی دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 05:36 ب.ظ http://alirajabi.blogfa.com

خاک تو سرت خیلی خری
همیشه در قلب منی...

خریّت از خودتونه علی جون :)

طرید دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام شاعر، خدا قوت إنشاالله
پست 16 شهریور "هم" بسیار عالی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:46 ق.ظ

لنگ لنگان میرسد اینک دلم

امین محدث پنج‌شنبه 21 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:33 ق.ظ

جوری در وصفش می گویی که انگار
در پس این شعرت دل بیقراری هم هست

خب هست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد