دلم همیشه هوای محرّم داره... بی ریا... بزرگترین لذّت دنیا برام نفس کشیدن تو روزهای محرمه... احساس هویّت و معنا می کنم و بعد از اربعین هر چقدر می گذره... آثار خستگی و بحران زدگی رو بیشتر در خودم می بینم. این روزها نفس های آخرمه...
این شعر رو پارسال شب هشتم نوشتم که به قولی شبِ عملیاتِ سینه زنای امام حسینه(ع)... بعد از مناسک سینه زنی...
...کاش همه به عاشورا برسند.
توحید معنا شد میانِ سینه زن ها
اینجا تمامش او شده ماها و من ها
بعد از جلسه می رسد فوجِ ملائک
تا تر کنند بال از عرق های بدن ها
معراج کل انبیا در روضه ها بود
بعدن دلیل ِ خلقت ِ ما سینه زن ها...
...این است که زخمی شویم و خون بریزیم
پای علی ِ اکبر و ابنُ الحسن ها(ع)
تن ها به این امید عریانند ...شاید
ارباب ما را هم نوشت از بی کفن ها
غایاتِ هستی شور عشاقُ الحسین(ع) است
در روضه های غربتِ اربابِ تنها
slm
ghablanam goftam harfaton chon az del miad b delam mishine...
dameton garm nafeseton hagh
ajretonam ba hazrate ESHGH
Ya Ali
سلام
مخلصتم
لطف داری
بهبه ...
besyar ali. basi lezat bordam