تقدیمی...
باید «سی و سه» سال از این تاک سر شود
تا اینکه مستی اش برسد... بیشتر شود
مرد افکن است تاکِ رسیده ... قرار کن
ساقی قرار کرده لب از باده تر شود
هر کس گرفت چکّه ای از این تراوشات
اصلن بعید نیست که صاحب اثر شود
باید شبی لبی بمکم تا تبی کنم
شاید تنم ز سوز لبت شعله ور شود
عصیان نمی کنم... مگر از راهِ بوسه ای
باید که دست حلقه به دورِ کمر شود
در جزء جزءِ روی و تَنت زُل زدم... دریغ
یاری نمی کنی که «تو» را «من» زِ بر شود
امّیدوارم از برکاتِ اصیلِ عشق
تغییر در اصولِ قضا و قدر شود
تا «من» شوم تمام «تو» و «تو» تمام «من»
آری نمی شود... ولی آخر اگر شود...
...
موخره:
گفتند: «عرش چشمه ی نزدیک گریه است»
مقتل بخوان که چشم و دل و خرقه... تر شود
عالی بود.
مرد افکن است تاکِ رسیده ...
قرار کن
ساقی قرار کرده لب از باده تر شود.
ممنون
حیات جاودان بیدوستان مرگیست پابرجا
به تنهایی مخور چون خضر آب زندگانی را
[صائب]
عجل علی ظهورک .
سلام
احمد تو فقط برای سوشال اصالت قائلی؟!!
بلاگ که اصیل تره :)
خوف این میره که فضای مجازی معنا ساز بشه خدایی نکرده!!
سلام.
من فقط برای رفاقت اصالت قائلم. هر دو جا ببینمت بهتره تا فقط اینجا.
پست آخرم توی + :
تنفس توی فاز و فضای مختصات زورخونهای٬ آدما رو نه از فراموش شدن؛ که از فراموش کردن میهراسونه.
مناسبات عیاری حکم میکنه٬ بین پستهایی که شیر میکنی٬ ”حقٌ معلومی” داشته باشی برای ”محرومین” فعلی پلاس که قبلن رابطه و عاطفهای باهاشون داشتی.
حتی اگه هیچ ناصر و معینی در احیای این قِسم مناسک عیاری نداشته باشم؛ خودم به تنهایی دهن این جو غالبُ سرویس میکنم و هیچ ابایی ندارم که پروفایلم پر بشه از این قبیل پستهای به ظاهر سوسول مئابانه.
تمت.
سلام
کارت درسته
یا علی ع