چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

چشمۀ چشمهایش

اَللَّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ شاعِرٍ شَعَرَ حَقَّ چَشْمْ هایَشْ

گفت: من ماتَ علی حبّی فمن ماتَ شهید


شیوه ی دل بردن از تو... خویشتن داری مرا


با سلامت می روی ای عشق... بیماری مرا


 

می روی تا در دلی دیگر غمی دیگر کنی


می روی و بی تو می ماند دل آزاری مرا


 

روی دستِ خویش می مانم اگر تنها شوم


نیست در بازارِ مصرِ دل خریداری مرا


 

کو؟ کجا؟ کی؟ باید این آشفتگی مرهم شود


کیست غیر از تو دهد با بوسه دلداری مرا


 

خوابِ راحت شوخیِ تلخی است در اوقاتِ ما


هر شبم تا صبح با یادِ تو بیداری مرا


 

خلوتم را شورشِ جمعّیتی از هم گسیخت


کو رفیقی که سکوتش می کند یاری مرا؟



روضه ات را بازتر کن... زخمه می خواهد تنم


مرحمت کن با غمِ خود زخمه ای کاری مرا


 

گفت: من ماتَ علی حبّی فمن ماتَ شهید


این سرم... تیغِ محبّت تیز کن آری... مرا


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد