فریاد کشیدیم که فریادرسی نیست
اسباب ِ گناهیم ولیکن هوسی نیست
ما مشتعل ِ داغ ِ دل و درد و بلاییم
تا اینکه بسوزیم همه خارو خسی نیست
آلوده ی شهریم و نفس تنگ و قفس تنگ
آزادی و بال و پر و صاحب نفسی نیست
در هرزه گی باغ همین بس که گلی سرخ
با خار شده همدم و شوق ِ هرسی نیست
گشتیم... شما نیز بگردید و ببینید
در خانه کسی نیست... کسی نیست... کسی نیست