همین دو خطِ غزل واره ای که می خوانی
زِ طبعِ شاعرِ بی چاره ای که می خوانی
خیال کن که خودت در پسِ خیالِ منی
به جمله جمله ی آواره ای که می خوانی
دو تا تصوّرِ تازه... دو سال تصدیق اَش
تمامِ حاصلِ "درباره ای..." که می خوانی
دلِ رها شده را صبحِ روشنی هم نیست
تکثّراتِ دو صد پاره ای که می خوانی
یکی به نظم... یکی نثر... دیگری با هیچ
تو هم مخاطبِ آواره ای که می خوانی
بخوان، بخوان... که به "اِقراء" نمی رسی آخر
زِ علمِ عالمِ بی کاره ای که می خوانی
روایت است که... العلمُ نقطهٌ... آری
اشارتی است مگر اینکه دست برداری...
بدی جی ریدر اینه که وقتی پست های وبلاگ رو میخونی نمیشه کامنت بذاری.
خوشا خواننده های اینچنین